عاشق یادداشت کردن هستم. گاهی همه مواردی که در زندگیم رخ میدهد را مینویسم. گاهی نیز پشیمان میشوم و با خود فکر میکنم اگر روزی کسی این یادداشتها را بخواند چه؟!
یک دفترچه یادداشت دارم که برای حساب و کتابهای مالی است. البته قدمت چندانی ندارد، چون همیشه آنها را در برنامه بانکی گوشیم مدیریت میکنم. ولی این مدت بنا به دلایلی لازم بود که با ریزِ جزئیات آنها را مکتوب کنم.
حتی یادم هست قبلا دفترچهای داشتم که لیست اعمال عبادی از دست رفتهام را در آن مینوشتم. تا اینگونه شاید کمی کمتر گول شیطان درونم را بخورم و آنچه لازم بود را به سرانجام برسانم.
ولی امروز به شکل عمیقی فکر میکردم آیا هیچیک از ما، دفتر حسابی برای حرفهایمان داریم؟ دفتری که در آن حرفها، رفتار و اعمالمان نسبت به دیگران را در آن ثبت کنیم.
که در آن سطرهایی باشد که نیش و کنایههای امروزمان را بنویسیم. یا جدولهایی که در آن تعداد دلهایی که شکستیم را ثبت کنیم. شاید حتی بخشی هم برای جبران خسارت درنظر گرفته باشیم.
حس میکنم تمام دفترهای حسابی که تا الان داشتهام، پوچ و بیهوده بودهاند.
فکر میکنم چه خواسته و چه ناخواسته دلهای بسیاری را رنجاندهام. با سخنانم افراد زیادی را آزار دادهام و رفتارم بسیاری را در خود حبس کرده است.
شاید اگر یکبار جرات میکردم و دفترِ حساب شخصی زندگیم را مینوشتم؛ ادامه راه این زندگی بسیار متفاوت میشد.
ولی من هنوز هم جرات امتحانش را ندارم.
آدمی فراموشکار است و فراموشکار...
ولی جای زخمها همیشه ماندگار است و ماندگار...
لطفا با لطافت از اینجا گذر کنید