سه شنبه بیست و پنجم آذر ۱۴۰۴ ساعت 19:21 توسط غریب السلطنه | 

امشب پی بردم حاضرم به صورت سنتی کشاورزی کنم تا بتونم مثل پدربزرگم این ترکیب رو بیشتر بخورم 🥺😋

فقط یک عکس گرفتم و همونجا نشستم توی آشپزخونه شروع به خوردن کردم.

عکس اصلا حق مطلب رو ادا نمیکنه :/ چون به شدت برای خوردنش عجله داشتم. سلول به سلول بدنم منتظر خوردن این معجون بودن :)

در منطقه ما به این ترکیب میگن: چِنگال (قاشق و چنگال نیستا)

حرف نون و گاف، موقع تلفظ در هم ادغام میشن و به صورت غنه (از توی دماغ) ادا میشن.

ترکیبات این معجون:

نان داغ محلی (نان ساجی)

روغن حیوانی

شیره خرما

نان رو همون موقع که از ساج میاد پایین داخل ظرف خرد میکنیم، به اندازه دلخواه روش روغن حیوانی می ریزیم و من شیره خرما اضافه میکنم (بعضی شکر میزنن)

حسابی هم میزنیم و خوب که مواد باهم قاطی شد، نوش جان میکنیم.

چربی، قند و کربوهیدرات این ترکیب به شدت بالاست😅

فقط کالری حدودی که من توی یک وعده خوردم بین ۶۵۰ تا ۷۵۰ کیلو کالری بود😁 قند و کربوهیدرات و چربیش رو فاکتور میگیرم (یه نون کامل بود، البته سایز نون متوسط بود)

خدایی اگر علم بتونه این ترکیب رو با همون طعمش رژیمی کنه، واقعا من یکی دیگه از خوشی بال درمیارم😍

آقا جونم (بابابزرگ) تا قبل فوت مامان جونم (مامان بزرگ) بسیار قبراق و سرحال بود، با ۸۰ سال سن کماکان صبح به صبح روغن حیوانی میخورد. تغذیه اش از من جوان هم پر و پیمان تر بود. بعد از فوت خانمش پکر شد و دیگه انرژی سابق رو نداشت. سالی که کرونا اومد، فوت شد.

همیشه توی سبک زندگی و تغذیه دلم میخواست مثل آقا جونم باشم. به هیچی نه نمیگفت، لذت میبرد از زندگی و همیشه میخندید :)

کشاورز بود و چندتایی هم دام داشت. قطعا با اون حجم از فعالیتش، حجم غذاش مناسب بود و همه رو میسوزوند.

سیستم بدنش سالم و سلامت بود و با اون همه کالری و چربی (البته چربی مفید) مشکل قلبی و عروقی نداشت. فقط دردهای استخوانی داشت که طبق حرف دکتر اقتضای سن و شغلش بوده. کشاورزی و آب و هوای سرد و ...

یه بار پاش درد میکرد بابام بردش دکتر. دکتر یه خانم جوان بود به آقا جونم گفته بود پدرجان اقتضای سنه این دردها، طبیعیه، نگران نباش.

آقا جونم هم شاکی برگشت بهش گفت مگه من چند سالمه که اینطوری بهم میگی😅 اون موقع همون ۸۰ سالش بود. (۹۰ و چند سالگی از دنیا رفتن)

الان که به کل زمان آماده شدن نون، آماده کردن چِنگال، عکس گرفتن و خوردن و تمام شدنش فکر میکنم، یادم میاد همه اش روی حالت ۲x بودم😅

مغز و عقلم از دسترس خارج شده بود و فقط دلم فرمان میداد. بعد از اتمام عملیات و خوردن چند لقمه اول یکم خیالم راحت شد و بعد تا آخرش رو خوردم و بعد تازه فکر کردم چرا من اینقدر زیاد خوردم 😅

چرا خوشگل عکس نگرفتم! چرا نور بهتری رو پیدا نکردم! چرا اصلا اطراف ظرف رو تمیز نکردم!😅

لعنت بر وسوسه های شیطان رجیم😅

.

.

.

.

.

.

.

+ خلاصه که فقط دلم خواست این لذت بی انتها رو باهاتون به اشتراک بذارم.😊

+ امیدوارم شما هم امتحان کنین و لذت ببرین، اگر دوست دارین😍

+ خوردین حتما روز میل کنین، ترجیحا وعده ناهار، بعدش هم یه چای ترش یا چای لیمو بزنین. حتما باشگاه هم برین😁✌

برچسب ها :

جلسات شورای حقوق بشر

،

گفتگو

،

شکمو

مشخصات
تراوشات ذهن یک آشفته دل لطفا با لطافت از اینجا گذر کنید
موجودی رنجور در پس این کلمات نهفته است
شاید برای شما تنها سطرهایی پر از کلمات باشند
اما برای او
تمام آن چیزی است که دارد
دارایی اش را به حراج نگذارید


+ سخنان اینجانب تاریخ انقضا دارد.