یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴ ساعت 15:59 توسط غریب السلطنه | 

شاعران در پی چشمان سیه می‌گردند

غافل از اینکه غزل، قهوه چشمان تو بود...

+ پ.ن: تمامی تصاویر و متن‌ها شخصی است. در صورتی که از عکس‌های عمومی در فضای اینترنت استفاده شود، متن «تصویر تزئینی است» حتما در انتها قید خواهد شد

برچسب ها :

عشق

،

زیبایی

،

چشمان قهوه ای

پنجشنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:21 توسط غریب السلطنه | 

در هر زمان زندگی جاریست
چه در تهران
چه در گیلان
چه در یک کوی بی پایان
چه باشی در جهانی کوچک و کوتاه
چه باشی در زمانی بس طویل آنگاه
گر توانی بگذرانی هر دمی را با رهایی
از بدی و از تباهی
با خوشی و خَلق یک لبخند شادی
بر لب آن آدم افسرده حال،
یا بسازی شادی بی انتهایی
در دل یک کودک مانده در این شام بلا
یکه و تنها به مانند درختی در بلا
تو همانی که جهان کوچک و کوتاه خود را
بُرده ای.
بُرده ای این صفحه شطرنج را
بُرده ای سرتاسرِ این‌ بازی پر‌ رنج را
و تو
آن یک از هزار
با دلی پر زِ امید و آرزوهای دراز
تو به تنهایی
تمام نقشه دنیای فانی را
به یک لبخند
و یک قطره
ز شوق دیدن شادی
عوض کردی
و تو
یک از هزار
به تنهایی توانستی بگردانی
امید رفته‌ی از دست این دنیای رنج
تا بزاید
تا بیاید
باز هم
کودکی در این جهان
با امید و آرزوهای نهان...

برچسب ها :

امید

،

تولد

،

زندگی

،

انسان

مشخصات
تراوشات ذهن یک آشفته دل لطفا با لطافت از اینجا گذر کنید
موجودی رنجور در پس این کلمات نهفته است
شاید برای شما تنها سطرهایی پر از کلمات باشند
اما برای او
تمام آن چیزی است که دارد
دارایی اش را به حراج نگذارید


+ سخنان اینجانب تاریخ انقضا دارد.