شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ ساعت 0:23 توسط غریب السلطنه | 

براش یه کتاب رمان عاشقانه خریدم

توی یکی از صفحاتش که صحنه‌ای دل انگیز و عاشقانه داشت نوشتم:

برای تویی که در آشفته ترین زمان و سخت ترین افکارم هم کنارم هستی و بوسه گرمت آرامبخش تمام دردهای من است.

کلماتت همچون کلمات این کتاب، جادوییست بی پایان؛

و عطر تنت، رایحه ایست که تمام غم ها را با خود میبرد.

بیا این صفحه ها را زندگی کنیم

برچسب ها :

عشق

،

دوست داشتن

،

یادداشت

مشخصات
تراوشات ذهن یک آشفته دل لطفا با لطافت از اینجا گذر کنید
موجودی رنجور در پس این کلمات نهفته است
شاید برای شما تنها سطرهایی پر از کلمات باشند
اما برای او
تمام آن چیزی است که دارد
دارایی اش را به حراج نگذارید


+ سخنان اینجانب تاریخ انقضا دارد.