جمعه هجدهم مهر ۱۴۰۴ ساعت 10:25 توسط غریب السلطنه | 

یه بنده خدایی از دکتر پرسید:

من سال‌ها بود که با پدرم قطع رابطه بودیم. هفته گذشته ایشون فوت شدن و من هیچ احساسی به مرگش ندارم. خیلی برام همه چی عجیبه. من خیلی آدم احساساتی هستم ولی این بی‌تفاوتی برام عجیبه. به نظرتون این بی‌حسی من نرمال هست؟

جواب دکتر ساده بود:

قطع ارتباط با پدر یا مادر یکی از سخت‌ترین و آخرین تصمیم‌هاییه که یه آدم ممکنه تو زندگیش بگیره. می‌دونم گفتنش راحته ولی در واقعیت تابوه، اما خیلی از آدم‌هایی که رابطه‌شون با پدر و مادرشون قطع شده، بعد از مرگشون نه دلتنگشون می‌شن و نه حس پشیمونی دارن.

چون خیلی وقتا اون رابطه اون‌قدر سمی، سنگین یا پر از کنترل و انتقاد بوده که آدم عملا قبل از مرگشون، سوگواریش رو کرده. مثلاً کسی که هر بار با مادرش صحبت می‌کرد، آخرش با گریه گوشی رو می‌ذاشت، یا پدری که هر تلاش برای گفت‌وگو باهاش به تحقیر یا قهر ختم می‌شد… این آدم‌ها دیگه چیزی برای از دست دادن ندارن، چون رابطه‌ی واقعی سال‌ها قبل تموم شده.

و من در طول این پرسش و پاسخ فقط به این فکر می‌کردم که اگه یه روز اینطور والدی بشم چی!!!

شاید خیلی از ماها خودمون این حس رو تجربه کرده باشیم. واقعا خیلی تلخ، ناراحت کننده و وحشت آوره.

امیدوارم هیچوقت هیچکس اینطور والدی برای بچه هاش نباشه.

.

.

.

.

.

.

+ این پرسش و پاسخش اول یه نصیحت مهم برای خودم و شاید یه تلنگر برای ما بقیه.

برچسب ها :

زندگی

،

کودکان

مشخصات
تراوشات ذهن یک آشفته دل لطفا با لطافت از اینجا گذر کنید
موجودی رنجور در پس این کلمات نهفته است
شاید برای شما تنها سطرهایی پر از کلمات باشند
اما برای او
تمام آن چیزی است که دارد
دارایی اش را به حراج نگذارید


+ سخنان اینجانب تاریخ انقضا دارد.