زرشکپلو با مرغ اگر آدم بود، بیتردید همان تازهعروسِ زیبا و دلربایی میشد که همسرِ پسرِ خان است؛
از همانهایی که باور دارند تا وقتی مادر نشدهاند، هنوز عروساند و باید چنان تازهعروسها بدرخشند و بروند و بیایند.
از آن زنهایی که از هر لحظهی زندگی لذت میبرند، و دیگران هم با دیدنشان دلشان غنج میرود.
بانویی شیک و خوشپوش، با عطری زعفرانی که تا هفت کوچه میرود، و لبهایی سرخ چون زرشک.وقتی به مهمانی میرود، گل سرسبد مجلس است؛ همه آرزو دارند چند لحظه با او همکلام شوند و از نرمیِ گفتارش لذت ببرند.
زرشکپلو با مرغ، در خیال من، همان آدمی است که میداند کجا چه بگوید و چه کند؛ کسی که در دل همه جای دارد و کمتر کسی از بودنش پشیمان میشود.
او همان عروسِ نازنینی است که مادرشوهر و خواهرشوهرهای سختپسند، با دیدنش لبخند میزنند و در دلشان میپرسند:
«این عروس، پاداش کدام کار نیک ما بوده است؟»
لطفا با لطافت از اینجا گذر کنید