روی صفحه کتاب مورد علاقهاش نوشته بود: (آخرین یادداشت)
اگه روزی من از تمام صفحات زندگیات محو شدم و جایی برای پیدا کردنم نبود؛ فقط کافیه دنبال خط طلایی خورشید بری.
همیشه همانطور که خورشید از افق میگذره، من هم جایی اون طرف دنیا، زیر آسمانی که همیشه میشناختیش، خواهم بود.
جایی که خورشید موقع غروب به کوهها میرسه؛
روی صندلی چوبی همیشگی
توی ایوان یه کلبه گرم و کوچک
وسط گلهای مزرعه آفتاب گردان، منتظرت نشستم.
نگران نباش، خورشید همیشه راه رو نشونت میده.
لطفا با لطافت از اینجا گذر کنید